هدف این مقاله بازنمایی و روایت تجارب نومعلمان دوره ابتدایی بهمنظور واکاوی فرایند فرهنگ پذیری آنها بود. برای دستیابی به این هدف، پژوهشگر از روش خودمردمنگاری استفاده کرده است. بر اساس منطق این روش، «خود پژوهشگر و پنج نومعلم دیگر» بهعنوان نمونه موردمطالعه از نومعلمان دوره ابتدایی بهصورت هدفمند و از نوع ملاک محور انتخاب شدهاند. داده ها از طریق تأمل، یادداشتبرداری و دفترچه خودشرححالنویسی پژوهشگر و مصاحبه نیمه ساختاریافته با مشارکتکنندگان جمعآوری شدهاند. برای تجزیهوتحلیل دادهها از روش چهار مرحلهای پاینار و فرایند کدگذاری و مقولهبندی استفاده شد. برای تأمین اعتبار یافتهها، پژوهشگر سعی کرد با توصیفات غنی، دقیق، عمیق و اصیل و نیز محدود نشدن به زمان، مکان یا رویداد خاص، عمق و گستره تجارب خود را موردتوجه قرار دهد. همچنین چندین بار بین روایتهای نگارش شده، مقولات و تجربیات خود و نومعلمان رفتوبرگشت کرد. نتایج تحقیق نشان داد که در فرایند فرهنگ پذیری، پیشینه فرهنگی نومعلمان و آموزشهای دانشگاهی توسط مدرسه و نظام آموزشی نادیده گرفته میشود. در اکثر شرایط مدرسه و نظام آموزشی با بهرهگیری از استراتژی «کوره ذوب» به دنبال آن هستند تا نومعلمان را با فرهنگ خود همسو و سازگار نمایند. در مقابل، نومعلمان در بیشتر مواقع از استراتژی «تلفیق» استفاده میکردند تا بین فرهنگ معلمی خود و فرهنگ حاکم بر دانشگاه فرهنگیان و آموزشوپرورش اتصال برقرار کنند.